کریستوف کیشلوفسکی
کریستوف کیشلوفسکی کارگردان و فیلمنامه نویس لهستانی بود. او در سطح بین المللی برای فیلم های دکالوگ (۱۹۸۹)، زندگی دوگانه ورونیکا (۱۹۹۱) و سه گانه فیلم های قرمز،آبی و سفید ساختهی سال های (۱۹۹۳-۱۹۹۴) شناخته شده است.کیشلوفسکی جوایز متعددی را در طول کارنامهی حرفهای خود دریافت کرده است، از جمله این جوایز میتوان به جایزهی هیئت داوران جشنواره فیلم کن (۱۹۸۸) و جایزه هیئت داوران جهانی (۱۹۹۱) ، جشنواره فیلم ونیز (۱۹۸۹)، شیر طلایی (۱۹۹۳) و خرس نقره ای جشنواره بین المللی فیلم برلین (۱۹۹۴) و جوایز متعدد دیگری اشاره کرد. در سال ۱۹۹۵ نیز نامزدی جایزه اسکار بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را دریافت کرد.در سال ۲۰۰۲، کیشلوفسکی در فهرست ده کارگردان برتر سینمای دوران مدرن موسسه فیلم بریتانیا (Sight & Sound) در رتبه دوم قرار گرفت. در سال ۲۰۰۷، مجله توتال فیلم او را در فهرست ۱۰۰ کارگردان بزرگ فیلم و در رتبه ۴۷ قرار داد.
کیشلوفسکی در دههی هشتاد مجموعهی ده فرمان را بر اساس مفاهیم اخلاقی تورات و فرمانهای حضرت موسی برای تلویزیون لهستان ساخت که شهرت زیادی برای او به ارمغان آورد، اما با ساختن فیلم زندگی دوگانهی ورونیکا شهرت او به خارج از مرزهای لهستان راه یافت. پس از آن، او سه گانهی رنگها را با الهام از سه رنگ پرچم فرانسه یعنی آبی، سفید و قرمز ساخت که هرکدام نشانهای از شعارهای سیاسی و اجتماعی انقلاب فرانسه یعنی آزادی برابری و برادری است و در میان آنها رنگ آبی به نشانهی آزادی از همه برجستهتر است.
زبیگنیف پرایزنر
زبیگنیف پرایزنر، آهنگساز لهستانی و سازندهی موسیقی سه گانهی فیلم های کیشلوفسکی، از مهم ترین آهنگسازان فیلم اروپای شرقی است که به واسطهی همکاری مستمرش با کریستوف کیشلوفسکی و با فیلمهای او به شهرت رسید.او زادهی۲۰ می ۱۹۵۵ است. او همچنین عضو آکادمی فیلم فرانسه است.پرایزنر در جنوب لهستان به دنیا آمد و در کراکوف تاریخ و فلسفه خواند. او هرگز به طور آکادمیک موسیقی نخوانده بود و با گوش دادن و به صورت خود آموخته موسیقی را فرا گرفت. سبک آهنگسازی او نمایانگر شکل مشخصی از نئورومانتیسیسم است و از موسیقیدانانی همچون پاگانینی و ژان سیبلیوس تأثیر پذیری داشته است.
فیلم های سه گانه کیشلوفسکی با آهنگسازی پرایزنر
در این نوشته دربارهی موسیقی سهگانهی رنگهای کیشلوفسکی که کار مشترکی از او و پرایزنر است بیشتر میخوانیم.
تم اصلی فیلم های قرمز آبی و سفید برگرفته از رنگ های پرچم فرانسه است اما این رابطه با رنگهای پرچم فرانسه در فیلم، ظاهری نیست بلکه به صورت پیچیدهای بیان میشود. نگاه فلسفی کیشلوفسکی، نگاهی متافیزیکی و غیرمادی است.
موسیقی فیلم قرمز
موسیقی فیلم قرمز همچون رنگ قرمز که رنگی گرم است، موسیقی آرام و دلپذیری است. همانند همهی کارهای پرایزنر، موسیقی قرمز نیز براساس یک تم اصلی ساخته شده و آن تم عشق یا والنتین است که بارها در فیلم شنیده میشود و همانند رنگ قرمز بر آن تاکید میشود. نخستین بار آن را در سالن مدی که والنتین در آنجا نمایش میدهد میشنویم. صحنهی بسیار زیبایی است که دوربین متحرک کیشلوفسکی، حرکت والنتین زیبا را روی صحنه، در حالی که چهرهاش زیر برق فلشها میدرخشد، دنبال میکند. سبک آهنگسازی و ارکستراسیون پرایزنر کلاسیک است اما وی از پیچیدگی تماتیک آهنگسازان قرن هیجده یا نوزده پرهیز میکند. تمها بسیار ساده و در عین حال عمیق و تاثیرگذارند. قطعهای که پرایزنر برای سکانس نهایی فیلم قرمز ساخته براساس همان تم اصلی یعنی عشق است و نشان دهندهی قدرت آهنگسازی او و درک درستش از مفهوم موسیقی فیلم است. سکانسی که در آن پیوند و ارتباطی بین همهی عناصر و شخصیتهای فیلم آشکار میشود.
موسیقی فیلم سفید
موسیقی پرایزنر اغلب ملودیک است. ملودیهایی ملایم و آرام که غالبا با یک یا دو ساز اجرا میشوند و در این میان سازهای بادی نقش مهمتری دارند. دو تم اصلی در موسیقی فیلم سفید وجود دارد که بر مبنای شخصیت کارول و دومینیک ساخته شدهاند. تم تانگو که واریاسونهای متفاوتی از آن در فیلم شنیده میشود. شخصیت کارول را نشان می دهد. جدا از درونمایهی رمانتیک این قطعه، تانگو با سبک سرخوشانه، ملایم و نشاط آورش، بیانگر لحن کمدی فیلم خصوصا در قسمتهای میانی آن است. بر خلاف آبی و قرمز، در فیلم سفید قهرمان مردی است که میخواهد همسرش را تحت کنترل خود درآورد. همانگونه که در رقص تانگو نیز این مرد است که تمام حرکات زن را رهبری و هدایت میکند.
با اینکه دومینیک تنها در ابتدا و انتهای فیلم ظاهر میشود، اما حضوری مسلط و متافیزیکی بر تمام فیلم دارد. چرا که او در ذهن کاراکتر اصلی زندگی میکند و کارول در تمام مدت به فکر انتقام گرفتن از او است. تم دومینیک که با استفاده از سازهای بادی مثل ابوا، فلوت و کلارینت اجرا میشود در تضاد با تم تانگوی کارول قرار دارد که با سازهای زهی اجرا شدهاند. قطعههای موسیقی فیلم سفید در ظاهر به هم شبیه است اما در واقع اینطور نیست. آنها واریاسیونهای متفاوتی هستند که براساس تمهای اصلی نوشته شدهاند. قطعهها بسیار کوتاهاند و هر قطعه انگار از قطعهی قبل تاثیر پذیری داشته است و در قطعهی بعدی ادامه پیدا میکند. قطعههای نیمهی اول فیلم مطابق فضای فیلم، لحنی دلگیر و اندوهناک دارند. در بخشهای میانی با تغییر لحن و فضای فیلم، پرایزنر با وارد کردن تم تانگو، فضای نسبتا شاد و کمیکی میسازد و در پایان با بازگشت به تم دومینیک، موسیقی دوباره لحنی تلخ و غمناک به خود میگیرد.موسیقی فیلم سفید، از بهترین کارهای این آهنگساز نیست، اما مثل آثار دیگر او بسیار پراحساس و تاثیرگذار است.
موسیقی فیلم آبی
آبی جدای از موضوع اصلی آن فیلمی دربارهی موسیقی است. قطعهی یگانگی که سرودی در ستایش اتحادیهی اروپاست یکی از زیباترین اجراهای آوازی است که زبیگنیف برای ما ساخته و چند بار در طی فیلم شنیده میشود.این قطعه همچون رنگ آبی که رنگ مسلط فیلم است و نشانهای از گذشته و دلبستگیهای قدیمی ژولی است، نقش مهمی در فیلم دارد و نه تنها از نظر روایی مهم است بلکه بیانگر تلاطم درونی ژولی است. این درونگرا بودن مهمترین ویژگی موسیقی فیلم آبی است که آنچه را که بر روی پرده میبینیم عینا توصیف نمیکند بلکه بیشتر به توصیف درونی شخصیتها میپردازدسعی میکند آنچه را که درونی است و دیده نمیشود، بیرونی و آشکار سازد.
ثبت ديدگاه